تاجری یهودی به روایت شکسپیر (نگاهی به فیلم تاجر ونیزی)
حتی اگر با نمایش هم میانه ی خوبی نداشته باشید، این روایت از نمایشنامه ی «تاجر ونیزیِ» «ویلیام شکسپیر» می تواند در هنگام دیدن، لحظات جذاب و خوبی را برای شما فراهم کند. منظورم فیلم «تاجر ونیزی» محصول سال 2004 آمریکاست. از دلایلی که برای اثبات این گفته ی خود می توانم نام ببرم، یکی نوع تبدیل روایت نمایشی این اثر، به یک روایت سینمایی است، که خود تحت تاثیر چند عامل اصلی است. از این عوامل می توان به شخصیت پردازی این اثر پرداخت، امری که در عین وفاداری کامل به نمایشنامه سعی شده که در آن، شخصیت ها را امروزی تر و ملموس تر کند. به عنوان مثال در شروع فیلم، رفتاری که از سوی مسیحیان با یهودیان انجام می شود و یکی دو عامل دیگر که در فیلم خواهید دید، کنش های شخصیت های منفی مثل شایلوک را در بعضی اوقات مدلل و حتی درست جلوه می دهد. و او را از یک شخصیت سیاه به پرسناژی خاکستری تبدیل کند. از محاسن دیگر کار می توان به بازی چشمگیر و زیبای «آل پاچینو» اشاره کرد. بازیی که انگار تمام رفتارهای غیرانسانی شخصیتی مثل شایلوک را باور پذیر، به دور از بزرگ نمایی و گاهی حتی عادی و موجه می سازد. نکته ی قابل تامل فیلم که نگاه شما را از لحاظ تاریخی نیز نسبت به شرایط آن زمان ونیز آگاه تر می سازد. بررسی تاریخی بستری است که داستان در آن به وقوع می پیوندد، و همان طور که گفته شد، اطلاعات شما در باب ونیز آن زمان و رابطه ی یهودیان و مسیحیان آن مکان را افزایش می دهد.
دیگر نکته ی مهم این فیلم، طراحی صحنه و لباس بسیار خوب آن است، که مشخصاً در مورد آن تحقیقات کامل صورت گرفته تا شما در هنگام دیدن فیلم واقعاً خود را در آن قرن و در آن زمان و مکان احساس کنید.
همچنین این طراحی لباس گویی برای هر شخصیت، به طور مجزا و متفاوت است و طراح لباس بر اساس شخصیت، طرز فکر و نوع زندگی آن کاراکتر، به انتخاب رنگ لباس، مدل آن و دیگر مسائل پرداخته است.
دومین مطلب مهم که در طراحی صحنه به چشم می خورد، ایجاد فضایی کاملاً حقیقی و دور از بزرگ نمایی های تئاتری است. مثلاً در خانه ی پرنسس جوان، کف پوش قدیمی و حتی پوسیده، در و دیوار رنگ پریده و مسائلی از این دست، با وجود پرنسس بودن صاحب آن، باعث باور پذیرتر شدن فضا و در نتیجه روایت می شود. اما نکته ی دیگری که نباید از قلم بیفتد صحبت راجع به نسخه ی موجود در کلوپ های ویدئویی و چگونگی دوبلاژ اثر در آن است. دوبلاژ این فیلم علی رغم حضور و شنیدن صداهای نام آشنا و حرفه ای در آن، آن طور که باید و شاید، با اصل فیلم مچ نیست و حتی به دید من در بازی آل پاچینو نیز تاثیر گذار بوده و زیبایی های آن را حتی تا حدی محدود می کند. به همین جهت پیشنهاد می کنم، نسخه ی زیرنویس شده ی فیلم را ببینید.
شناسنامه:
عنوان اصلی فیلم: The Merchant of Venice
عنوان فیلم به فارسی: تاجر ونیزی
کارگردان: مایکل ردفورد
فیلمنامه: مایکل ردفورد بر اساس نمایشنامه ای از ویلیام شکسپیر
بازیگران: آل پاچینو، جرمی آیرونز، ژوزف فاینس، لین کولینز ، زلیخا رابینسون ، کریس مارشال
تدوین: لوسیا زوچتی
محصول: 2004 آمریکا – ایتالیا – لوکزامبورگ - انگلستان
راه کارلیتو، راهی اجتناب ناپذیر
وقتی DVD را در دستگاه گذاشتم، منوی تصویری دیسک، آنونسی از فیلم را نمایش داد. در حین تماشای آنونس، با گریم و چهره ای متفاوت از «آل پاچینو» روبرو شدم. همچنین چهره ای خاص از «شون پن». به همین جهت خیلی بیشتر از قبل ترغیب به دیدن این فیلم، یعنی فیلم «راه کالیتو» شدم و سریعاً دکمه ی Play را فشار دادم.
فیلم تمام شد. تیتراژ پایانی هم به پایان رسید. اما ذهن من در حالتی مثل شوک، تا ساعت ها مشغول بازبینی و بررسی تمامی جزئیات فیلم بود و اگر بگویم این ساخته «برایان دی پالما» در حد یک شاهکار بزرگ بود، آن چنان مبالغه نکرده ام. البته جایز الخطا بودن در این کار هم وجودِ اجتناب ناپذیر خود را تثبیت کرد و بودن معایبی جزیی در این فیلم را موجه می کند. حال با این همه (به صورتی که خط داستانی فیلم لو نرود، سعی خواهم کرد شما را در زیبایی های آن چه در این فیلم دیده ام شریک کنم.
اولین نقطه ای که می توانم از آن به عنوان آغاز رشته ی کلام استفاده کنم، فیلمنامه ی تراژیک – دراماتیک و پرحادثه این اثر است. طبق غالب مرسوم بیشتر آثار تراژیک، چکیده یا بخشی از فرجام داستان را در آغاز اثر تماشا می کنیم تا برای دیدن اثر تا حدی آشنایی قبلی پیدا کنیم. در این فیلم نیز چنین اتفاقی رخ می دهد، پس از این آغاز راوی فیلمنامه، من راوی ای است که در برخی موارد جای خود را به دانای کل می دهد این مطلب یعنی در بند قوانین کلاسیک روایت نبودن، خود موجب راحتی و روان بودن فیلمنامه این اثر شده است. از دیگر نکات فیلمنامه می توان به شناخت نویسنده نسبت به محله ها و فرهنگ حاکم بر آنها که مهمترین عامل برای شناخت کامل شخصیت ها و فضای حاکم بر روابط آنهاست اشاره کرد. شناختی که شخصیت پردازی بر اساس آن شکل گرفته و ما می توانیم کنش ها و واکنش های انسان ها را به راحتی قبول کرده و حتی لمس کنیم؛ اما برای کسانی که نحوه ی کارگردانی را مهمتر دانسته و در پی آگاهی نسبت به آن هستند باید بگویم دکوپاژ و پشت هم نشینی پلان ها، همراه با تدوین، بیشتر بر اساس روانی شخصیت ها تنظیم شده و هماهنگی آن با بافت نمایشی اثر مشهود و در بیان روایت تاثیر گذار است. نکته ی بسیار بارز دیگر مدیریت و هدایت کلیه ی عوامل سازنده ( که در پایان نوشته به معرفی شان خواهم پرداخت) از سوی فیلمساز خود سببی است برای حرکت همه جانبه مشترک عوامل برای رسیدن به هدفی که متنج به ساخت فیلمی با ظرفیت ها و ظرافت های «راه کارلیتو» می شود و این همه شکل نمی یافت جز با دیدن همکاری همه ی اجزا و عوامل به عنوان مثال بازی تاریخی، درونی و بسیار زیبای آل پاچینو که به عقیده ی من یکی از شاهکارهای او به شمار می رود. همچنین فیلمبرداری شکیل، موسیقی تاثیر گذار و تدوین موثر در زیباتر شدن روایت از دیگر عوامل مکمل در زیبایی این اثر است.
در آخر باید بگویم، که همین قدر می دانم، که هر چه در این متن نوشته شود، و هر چه درباره این اثر توضیح ارائه شود باز نمی توان بدون مشاهده ی فیلم به ظرفیت ها و داشته های آن پی برد. پس دلیل پیشنهاد دیدن این فیلم از سوی نگارنده را پس از مشاهده ی آن بیشتر و بهتر درخواهید یافت.
سروش بیدار
شناسنامه:
عنوان اصلی فیلم: Carlito’s way
عنوان فارسی: راه کارلیتو
کارگردان: برایان دی پالما
فیلمنامه: ادوین تورس (داستان)
دیوید کوئپ (فیلمنامه)
بازیگران: آل پاچینو ، شون پن، پنلوپه آن میلر، اینگرید راجرز، لوییز گوزمن، جیمز راب هورن، جوزف سیراوو
تدوین: کریستینا بودن
بیل پانکو
تولید سال : 1993 میلادی
روایتی از درهم نشینیِ خیر و شر (نگاهی به فیلم مخمصه ساخته مایکل مان)
فیلم شروع که می شود، در کنار هم آمدنِ نام «آل پاچینو» و «رابرت دنیرو» در تیتراژ، خود بهانه ی بسیار خوبی است برای نشستن و پی گیری دقیق تر فیلم، اما پس از پایان تیتراژ ویژگی های بسیار دیگری نیز که در جذابیت این اثر تاثیر گذار است نمایان می شود. به عنوان مثال، فیلمنامه ی اثر که دارای نکات مثبت زیادی است. از روایت گرفته تا شخصیت پردازی و حتی صحنه ی پایان فیلم.
روایت در این اثر، کاملاً بر پایه ی رفتار شخصیت ها نظام یافته و از دخالت های تصنعی نویسنده، برای گیشه ای تر شدن کار، اثری نمی باشد و خود این مساله حاکی از شناخت کامل نویسنده از شخصیت های اثرش می باشد. اما از ویژگی های این شخصیت پردازی اگر بخواهم بنویسم، باید قبل از هر چیز، به نگاهِ مدرن و حقیقی فیلمنامه نویس اشاره کنم، نگاهی که تمام شخصیتها را خاکستری و به دور از قضاوت های یکسویه و تخت (که اغلب در آن، پلیس پاک ترین انسان، و تبهکار، پست ترین انسان، نمایش داده می شوند.) به ما نشان داده است.
به عنوان مثال، «وینسنت هانا» با بازی «آل پاچینو» پلیسی است که وقتی با مجرمی مثل «نیل مک کولی» با بازی «رابرت دنیرو» روبرو می شود؛ از زرنگی و ذکاوت بالای او بسیار لذت برده و زندانی کردن او را آن چنان خوشایند نمی بیند. به همین دلیل، در یک دیدار دوستانه از او می خواهد که به تبهکاری ادامه نداده، تا او مجبور به دستگیریش نشود، هم چنین «مک کولی» تبهکاری است که در هنگام دزدی، از ریختن خون انسان های بیگناه می پرهیزد، و حتی زمانی که یکی از افراد او کسی را می کشد، آن چنان برایش غیرقابل تحمل است که دیگر حاضر به همکاری با آن شخص (برای کارهای بعدی) نمی شود. اما از محاسن دیگرِ خاکستری بودن شخصیت ها، اگر بگویم باید به این نکته اشاره کنم که روایت فیلم بسیار حقیقی و نزدیک به دنیایی است که ما در آن زندگی می کنیم، و به همین دلیل، مخاطب از دیدن آن لذت بیشتری می برد تا از روایتی مصنوعی از یک قهرمانِ مثبت و ضد قهرمانی منفی.
پس از فیلمنامه، باید به کارگردانی اثر اشاره کرد. یکی از نقاط قوت کارگردانی این اثر، میزانسن ها و نوع دکوپاژ آن است، که در یک صحنه ی درگیری خیابانی، به شکلی برجسته فیلم را بسیار متفاوت با یک اکشن تجاری نموده، آن چنان که مخاطب در هنگام دیدن این صحنه، خود را در میان درگیری حس کرده و با شخصیتها همراه و همگام می شود.
البته لازم به ذکر است که تدوین هنرمندانه ی این صحنه، کم نقش مهمی در زیبایی آن، ایفاء نمی کند. تند شدن ضرباهنگِ تدوین و پشت هم نشینیِ به جای تصاویر. در تعقیب و گریزها، از عوامل اصلی در زیباتر شدن این صحنه است.
از ویژگی های دیگر این فیلم، که به واقع تاثیر زیادی در زیباتر شدن آن دارد، بازی بسیار درونی و باورپذیر «رابرت دنیرو» و «آل پاچینو» است ، مطلبی که اگر هم به آن اشاره نمی کردم، شما با دیدن نام این دو بازیگر پی به آن می بردید.
در آخر باید به صحنه ی پایان فیلم اشاره کنم، صحنه ای که دست کم تاثیر زیادی روی خود من داشت، صحنه ای که در آن به این درک رسیدم که پلیس، تبهکار ، جانی، فاحشه، فقیر، دارا، همه و همه تحت هر نامی، انسان هستند و صاحب تمام حقوقی که یک انسان می تواند داشته باشد.
درباره ی آن بیش از این توضیح نمی دهم، تا لذت دیدن فیلم را از شما نگرفته باشم.
سروش بیدار
شناسنامه:
عنوان اصلی فیلم: Heat
عنوان فیلم در ایران: مخمصه
کارگردان: مایکل مان
فیلمنامه: مایکل مان
بازیگران: رابرت دنیرو، آل پاچینو، وال کیلمر، جان وایت، تام سیزمو، دیانا ونورا، امی برنمن، اشلی جاد، میکلتی ویلیامسون
سال ساخت : 1995 میلادی – آمریکا