ایران نمایش نو

سایتی پیرامون نمایش- سینما و دیگر هنرها

ایران نمایش نو

سایتی پیرامون نمایش- سینما و دیگر هنرها

نشانی جدید وبلاگ

نوشته ها و مطالب جدیدتر وبلاگ ایران نمایش زا از این پس در نشانی زیر بخوانید.


ایران نمایش نو


http://iran-namayesh.blogspot.com


نگاهی به «زندگی خصوصی شرلوک هولمز» با نگرشی به زندگی کونان دویلُ بیلی

«شرلوک هولمز» یکی از محبوب‌ترین و بی‌شک نامی‌ترین کارآگاه در داستان‌های جنایی است. شخصیتی که ساخته ذهن نویسنده‌ی سرشناس انگلیسی «سر آرتور کونان دویل» است و بعدها فیلم‌های فراوان و بازی‌های کامپیوتری بسیاری بر بنیاد رمان‌های جنایی وی ساخته شد. بیشتر این فیلم‌ها و بازی‌ها بر پایه‌ی داستان‌های «کونان دویل» می‌باشند؛ اما «بیلی‌ وایلدر» در این میانه، بر اساس این شخصیت، داستانی دیگر پرداخت و آن را به فیلم تبدیل کرد: «زندگی خصوصی شرلوک هولمز». در این نوشتار کوتاه، به بررسی این فیلم خواهیم پرداخت.

در ابتدا برای آشنایی با خالق شرلوک هولمز، به بررسی زندگی «سر آرتور کونان دویل» پرداخته و سیاهه‌ای از آثار این نویسنده‌ی سرشناس را در ادامه ارائه می‌دهیم. پس از آن به بررسی شخصیت شرلوک هولمز می پردازیم و فهرستی از فیلم‌ها و سپس بازی‌های کامپیوتری با موضوع این شخصیت را در دنباله‌ی آن خواهیم دید. در ادامه به بررسی زندگی «بیلی وایلدر» پرداخته و در پایان نگاهی خواهیم داشت گذرا به فیلم «زندگی خصوصی شرلوک هولمز» ، ساخته‌ی «بیلی وایلدر».

ابتدا نگاهی خواهیم داشت به زندگی سر آرتور کونان دویل.

زندگی «سر آرتور کونان دویل» Sir Arthur Ignatius Conan Doyle

«سر آرتور ایگناتیوس کونان دویل» در 22 مه 1859 م. در ادینبورگ اسکاتلند در خانواده‌ای کاتولیک زاده شد. پدرش «چارلز دویل» فرزند «جان دویل» و برادر «ریچارد دویل» بود؛ و البته هم پدر، هم عمو و هم پدربزرگِ «آرتور» همگی نقاش بودند. پدرش به سبب عدم موفقیت در نقاشی، به مشروبات الکلی پناه برد و در نهایت به خاطر حملات صرع به آسایشگاه روانی منتقل شد.

«سر آرتور کونان دویل» در دانشگاه ادینبورگ در رشته‌ی پزشکی به تحصیل پرداخت و در سال 1881 م. که توانست دکترای خود را دریافت کند؛ به سمت پزشک کشتی در دریاهای قطب شمال و آفریقا به فعالیت پرداخت و در جنگ‌های سودان و آفریقای جنوبی شرکت کرد. در سال 1882 م. که وی به عنوان پزشک کشتی، در یک کشتی که عازم آفریقا بود کار می‌کرد؛ نخستین داستانش با نام «ناخدای ستاره قطبی» را بر بنیاد تجربه‌های شخصی خود در مقام یک پزشک کشتی را نوشت. و در طول سه سال پس از آن به انتشار داستان‌های کوتاه خود ادامه داد. وی در سال 1886 م. نوشتن رمانی را آغاز کرد. داستانی معمایی که کارآگاه خصوصی خود، شرلوک هولمز را به جهانیان معرفی می‌کرد. این رمان با عنوان «اتود در قرمزِ لاکی» در عرض یک سال به پایان رسید و اولین داستان از سری داستان‌های شرلوک هولمز بود.

البته کونان دویل، تنها به نوشتن داستان‌های جنایی بسنده نکرد، و چندین رمان تاریخی و کتابهایی درباره احضار ارواح نیز نگاشت.

«سر آرتور کونان دویل» در تاریخ 7 جولای 1930 در کراویورو، در ساکسِ انگستان بدرود حیات گفت.

نوشته های سر آرتور کونان دویل

کتابها با شخصیت اصلی شرلوک هولمز

Challenger stories داستانها با شخصیت اصلی کارآگاهیِ چلنجر

Historical novels داستان های تاریخی

Other works کارهای دیگر

نوشته های آرتور کونان دویل، ترجمه شده به زبان فارسی

1- آخرین داستان های شرلوک هولمز – ترجمه اشرف قاسمی – تهران: وداد – 1380

2- اتود در قرمز لاکی – ترجمه مژده دقیقی – تهران : هرمس – 1384

3- پرونده های شرلوک هولمز: انجمن مو قرمزها، ماجرای بانوی خالدار و چند داستان دیگر – ترجمه محمد احمدی – مشهد: جاودان خرد – 1378

4- جعبه مقوایی – ترجمه مژده دقیقی – تهران: هرمس – 1384

5- حلقه سرخ – ترجمه مژده دقیقی – تهران : هرمس – 1387

6- داستان های کوتاه شرلوک هولمز – ترجمه مریم جوادی – اردبیل: آذرسبلان – 1378

7- درنده باسکرویل – ترجمه مژده دقیقی – تهران: هرمس – 1383

8- درنده باسکرویل (متن کوتاه شده) – ترجمه مهدی غبرایی – تهران : مرکز – 1375

9- دره وحشت – ترجمه مژده دقیقی – تهران: هرمس – 1378

10- شرلوک هولمز و ماجراهای پلیسی – ترجمه بهرام افراسیابی – راد – 1373

11- ماجراهای شرلوک هولمز، کارآگاه خصوصی (5 ج) – کریم امامی – تهران: طرح نو – 1374

12- ماجراهای شرلوک هولمز – ترجمه شهاب حبیبی – تهران : هرم – 1387

13- ماجراهای شرلوک هولمز – ترجمه جمشید اسکندانی – تهران : نشر روایت + سیروس – 1374.

14- ماجراهای کارآگاه شرلوک هولمز – ترجمه آوا – بی جا: بی نا – بی تا.

15- ماجراهای کارآگاه شرلوک هولمز – ترجمه آوا آبکناری – تهران: آذر – 1363.

16- ماجراهای شرلوک هولمز و داستانهایی از ادگار آلن پو – ترجمه علی فاطمیان – تهران: چشم انداز- 1379.

17- عطش انتقام : ماجراهای پلیسی – جنایی شرلوک هولمز – ترجمه حسینقلی انگالی – تهران: موج – 1372.

داستان های شرلوک هولمز از نویسندگان دیگر

1- ماجراهای شرلوک هولمز اثر آرتور کونان دویل – بازنویسی ویلیام کوتمیر – ترجمه محمد حکیمی – تهران: نامک – 1374.

2- وحشت در خیابان وست اند – نوشته نیکلاس میر – ترجمه محمدعلی ایزدی – تهران: شهرکتاب + هرمس – 1383.

3- زندگی خصوصی شرلوک هولمز – مایکل و موری هاردویک – ترجمه بهروز فرهت جاه و وحید تقوی – تهران: ماکان – 1380.

4- شرلوک هولمز در محلول هفت درصدی – نوشته نیکلاس مه یر – ترجمه رامین آذر بهرام – تهران: مروارید – 1387.

5- شیمی به روایت شرلوک هولمز – نوشته توماس وادل و توماس ریبولت – ترجمه لیلا دوستانی – تهران: کانون فرهنگی آموزش – 1386.

6- ماجراهای جدید شرلوک هولمز – آدریان کونان دویل و جان دیکسون کار – ترجمه رامین آذر بهرام – تهران : مروارید – 1387.

سیاهه فیلم های ساخته شده بر اساس نوشته های آرتور کونان دویل

بعد از شناخت «آرتور کونان دویل» بی مناسبت نیست تا اندکی شخصیت اصلی داستان های او شرلوک هولمز را بهتر بشناسیم.



نگاهی به شخصیت «شرلوک هولمز»

«پژوهشگران ادبیات پلیسی از آن چه کونان دویل در داستان‌های مختلف در اشاره به کودکی و نوجوانی هولمز نگاشته، شرح حالی استخراج کرده‌اند. شرلوک هولمز روز 6 ژانویه 1854 در روستایی به نام مایکرافت (که نام برادر بزرگتر او هم هست) در ایالت یورکشایر به دنیا آمد. او اولین معمای جنایی خود را هنگامی که دانشجوی دانشگاه آکسفورد بود، حل کرد ...»[1]

شخصیت شرلوک هولمز به کلی متفاوت با سایر کارآگاهان داستان‌های جنایی است. شخصیتی که با وجود شخصیتی دیگر دکتر واتسون کامل می‌شود. البته می‌دانیم که برخی از کارآگاهان دیگر داستانی نیز همراهانی داشته‌اند مانند هرکول پوارو و کاپیتان استینگ که حتی این دو شخصیت ساخته‌ی ذهن آگاتا کریستی به پای شرلوک هولمز و دکتر واتسون نمی‌رسند. نکته‌ی مهم این است که شخصیت شرلوک هولمز، فردیتی ممتاز است. در این میان باید به این نکته اشاره کرد که کونان دویل شخصیت های کارآگاهی دیگری نیز آفریده: سرتیپ جرارد و پرفسور چلنجر؛ که این دو نفر در سایه شهرت شرلوک هولمز، گمنام ماندند.

شرلوک هولمز کارآگاهی است با بینی عقابی، بلند و باریک و در ورزش‌هایی مانند مشت‌زنی و شمشیربازی بسیار ماهر و کارآمد. در برخی از رشته‌های دانش اطلاعاتی دایره‌المعارفی دارد. از سوی دیگر برخی بر این باورند که کونان دویل تحت تاثیر پاره‌ای از داستان‌های «ادگار آلن پو» بود که کارآگاهی خلق کرد که ترکیبی از انسانِ پارسا، ورزشکار، دانشمند، هنرمندِ ناموفق، زن ستیز، آدم موقر، پایبند به اخلاق، معتاد به مواد آرام‌بخش و نماینده‌ی قانون بود. البته با یادآوری این نکته که آلن‌پو نویسنده‌ی بزرگ داستان‌های معمایی بود.

در این جا نیاز به یادآوری است که کونان دویل پس از مدتی از نگارش داستان‌هایی درباره شرلوک هولمز خسته شد و در ماجرایی شرلوک هولمز را کشت اما با اعتراضات مردمی که خواهان بازگشت شرلوک هولمز و خواندن داستان‌های او بودند کونان دویل ناگزیر شد تا دوباره شرلوک هولمز را به زندگی بازگرداند و ماجراهای او را از سر بگیرد. بخش اول داستان‌های شرلوک هولمز با نام «ماجراهای شرلوک هولمز» و سری دوم در ایران زیر عنوان «بازگشت شرلوک هولمز» در مجموعه‌ای تلویزیونی پخش شد.

در ایران همیشه نام «شرلوک هولمز» ما را به یاد بازیگر بزرگ انگلیسی «جرمی برت» می اندازد. کسی که در دو سریال «ماجراهای شرلوک هولمز» و «بازگشت شرلوک هولمز» به ایفای نقش شرلوک هولمز پرداخت.

«جرمی برت ویلیام هاکینز» در 3 نوامبر 1933 در انگستان به دنیا آمد. او در کالج اتون و مدرسه مرکزی به تحصیل نمایش پرداخت. وی در سریال شرلوک هولمز که از سال 1984 تا 1994 از تلویزیون‌های جهان پخش می‌شد به ایفای نقش شرلوک هولمز می‌پرداخت. وی در بازیگری پیرو مکتب استانیلاوسکی بود. جرمی برت در 12 سپتامبر 1995 در لندن در گذشت.

سریال «ماجراهای شرلوک هولمز» و «بازگشت شرلوک هولمز» ساخته‌ی تلویزیون گرانادا بود که در ایران نیز به نمایش درآمد.

چندی پیش نیز یک فیلم روسی بر بنیاد رمان «سگ باسکرویل» با نام «تازی باسکرویل» از شبکه چهار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به نمایش درآمد.

لیست بازی ها با شخصیت شرلوک هولمز

الف بازی های شرکت www.sherlockholmes-thegame.com

ü Sherlock Holmes Versus jack the Ripperشرلوک هولمز در برابر جک حفار

ü Sherlock Holmes Versus Arsène Lupin شرلوک هولمز در برابر آرسن لوپن

ü Sherlock Holmes The Awakened بیدار شده

ü Sherlock Holmes – The Silver Earring گوشواره ی نقره

ü Sherlock Holmes – The Mystery of the Mummy مومیاگر

ب بازی های سایر شرکت ها

· 221B Baker Street خیابان بیکر پلاک 221ب

· Sherlock Holmes: Consulting Detective دستیار کارآگاه بخش 1

· Sherlock Holmes: Consulting Detective Vol. II دستیار کارآگاه بخش 2

· Sherlock Holmes: Consulting Detective Vol. III دستیار کارآگاه بخش 3

· The Lost Files of Sherlock Holmes پرونده های گمشده شرلوک هولمز

· Sherlock: The Riddle of the Crown Jewels راز جواهرات سلطنتی

اگر از زندگی سر آرتور کونان دویل و شرلوک هولمز بگذریم، به شخصیتی دیگر می رسیم که توانست با اقتباسی موفق از شخصیت های مخلوق کونان دویل فیلمی موفق تر بسازد، با نام زندگی خصوصی شرلوک هولمز. این نویسنده و کارگردان کسی نیست جز بیلی وایلدر، که آشنایی با زندگی و آثارش برای درک بهتر فیلم هایش ضروری به نظر می رسد.


زندگی و آثار بیلی وایلدر Billy wilder

«بیلی وایلدر» در 22 ژوئن 1906 در سوشای اتریش محلی که اکنون جزو خاک لهستان است به دنیا آمد. وایلدر در سال 1929 در برلین نخستین فیلمنامه‌اش را نوشت و در سال 1933 به پاریس رفت و سرانجام از راه مکزیک به آمریکا رسید. وی در آمریکا در سال 1938 با چارلز براکت به نوشتن فیلمنامه اقدام کرد و حاصل این همکاری چند فیلمنامه بود که از موفق ترین فیلم‌های هالیوودی بودند؛ از جمله «نینوچکا» (1936، ساخته ارنست لوبیچ) و «گلوله آتش» (1942، هوارد هاکس).

در سال های نخست فیلمسازی، وایلدر توجه منتقدان را به خود جلب نمی کند. و این تا اندازه ای مربوط می شود به این که فیلم های وایلدر فاقد سبک بصری پیچیده ای هستند. بیشتر منتقدین نظر تحقیر آمیزی به او داشتند و تلخ اندیشی ذاتی وی را به حساب حیله گری اش می گذاشتند. اما از دهه 60 به بعد کم کم نظر منتقدان به او عوض شد و این هم زمان با نمایش فیلم «آپارتمان» بود. این فیلم به عنوان یک کمدی آرام و سبک، تحسین همگان را برمی انگیزد و از سوی منتقدان آمریکایی به عنوان فیلم برتر معرفی می گردد و آن گاه است که منتقدین کم کم به بازنگری سایر فیلم های او می پردازند.

یکی از خصوصیات مهم در کارهای بیلی وایلدر، این است که تمامی فیلمهایی که وی ساخته؛ بر بنیاد فیلمنامه هایی است که وایلدر خود یکی از نویسندگان آن بوده است. طنز تلخ او در بیشتر فیلم هایش مشخص است. شخصیت فیلم های او افرادی اجتماعی و پر تلاش هستند.

وی در 27 مارس 2002 بدورد حیات گفت.

فیلم شناسی بیلی وایلدر در مقام کارگردان

1) ۱۹۳۴ - بذر بد. Mauvaise graine

2) ۱۹۴۲ - بزرگ‌تر و کوچک‌تر. The Major and the Minor

3) ۱۹۴۳ - پنج گور تا قاهره Five Graves to Cairo

4) ۱۹۴۴ - غرامت مضاعف Death Mills

5) ۱۹۴۵ - تعطیلی از دست رفته The Lost Weekend

6) ۱۹۴۸ - والس امپراطوری The Emperor Waltz

7) ۱۹۴۸رابطه خارجی A Foreign Affair

8) ۱۹۵۰ - سان‌ست بلوار Sunset Blvd.

9) ۱۹۵۱ - تک‌خال در حفره Ace in the Hole

10) ۱۹۵۳ - بازداشتگاه شماره ۱۷ Stalag 17

11) ۱۹۵۴ - سابرینا Sabrina

12) ۱۹۵۵ - خارش هفت‌ساله The Seven Year Itch

13) ۱۹۵۷ - روح سنت لوئیز The Spirit of St. Louis

14) ۱۹۵۷ - عشق در بعدازظهر Love in the Afternoon

15) ۱۹۵۷ - شاهد برای تعقیب Witness for the Prosecution

16) ۱۹۵۹ - بعضی‌ها داغشو دوست دارند Some Like It Hot

17) ۱۹۶۰ - آپارتمان The Apartment

18) ۱۹۶۱ - یک، دو، سه One, Two, Three

19) ۱۹۶۳ - ایرما خوشگله Irma la Douce

20) ۱۹۶۴ - احمق مرا ببوس Kiss Me, Stupid

21) ۱۹۶۶ - شیرینی شانس The Fortune Cookie

22) ۱۹۷۰ - زندگی خصوصی شرلوک هلمز

The Private Life of Sherlock Holmes

23) ۱۹۷۲ - آوانتی Avanti!

24) ۱۹۷۳ - صفحه اول The Front Page

25) ۱۹۷۸فدورا Fedora

26) ۱۹۸۱ - بادی بادی Buddy Buddy

پس از آشنایی با بیلی وایلدر، و کونان دویل و قهرمان داستانی وی، شرلوک هولمز، توجه به این نکته ضروری است که شرلوک هولمز، آن قدر حقیقی و تاثیر گذار در جامعه بود که با مرگ کونان دویل هم این شخصیت بدرود حیات نگفت. فیلم زندگی خصوصی شرلوک هولمز، یکی از این روایت هاست درباره شرلوک هولمز که به بخش هایی از زندگی وی پرداخته که اندکی خصوصی تر است و در جایی دیگر نمی توان دید.


نگاهی به فیلم «زندگی خصوصی شرلوک هولمز»

فیلم «زندگی خصوصی شرلوک هولمز» یکی از فیلم های بسیار خوب و زیبای بیلی وایلدر است. که تمامی خصوصیاتی که در بررسی شرلوک هولمز و تاثیرپذیری کونان دویل از ادگار آلن پو ذکر کردیم را دارا می باشد. (نگاه کنید به بخش بررسی شخصیت شرلوک هولمز)

ماجرا این داستان از روزگاری شروع می شود که شرلوک هولمز هیچ پرونده ای برای رسیدگی ندارد و تمامی پرونده هایی که در این دوره به او ارجاع می شود کارهایی کوچک و ناچیز از دید شرلوک هولمز می باشند. در این میان شرلوک هولمز و دکتر واتسون به یک مراسم باله دعوت می شوند. بعد از مراسم باله مدیر باله شرلوک هولمز را نزد پتروا - رقصنده ی اصلی باله- می برد و آن جا از شرلوک هولمز می خواهند که طی مراسمی با وی ازدواج کند اما شرلوک هولمز امتناع می کند؛ ابتدا با بهانه های معمولی و سپس از تمایلش به دوستش دکتر واتسون سخن می گوید. این سخنان و رفتار رقصنده های باله که یکی یکی زنان بالِرین جای خود را به مردان می دهند باعث ناراحتی دکتر واتسون می شود. کمی بعدتر در ادامه زنی به نام گابریلا والادُن توسط یک درشکه چی به منزل شرلوک هولمز می آید و از او برای یافتن شوهرش کمک می خواهد. در همین زمان مایکرافت برادر شرلوک هولمز او را به محل کارش دعوت می کند و از او می خواهد که در یافتن شوهر گمشده ی خانم والادن او را کمک نکند. اما شرلوک هولمز بدون توجه به سخنان مایکرافت با همراهی دکتر واتسون و خانم والادن به دنبال یافتن شوهر وی هستند. در سفری به اسکاتلند، و بازدید از کلیساهای باستانی محلی بار دیگر شرلوک هولمز با مایکرافت روبرو می شود و مایکرافت به او توضیح می دهد که آن زن که ادعای گم شدن شوهرش را دارد ی است که برای اطلاع از یکی از فناوری های جدید نظامی انگلستان با وی همراه شده است. در این جا، شرلوک هولمز که تا آن زمان در حال کمک به زن بود با مایکرافت (نماینده انگلستان) متحد شده و همدستان زن را نابود می کند و زن نیز توسط مایکرافت دستگیر می شود؛ تا با جاسوسی انگلیسی که توسط آلمانی ها دستگیر شده معاوضه گردد. در انتهای فیلم، نامه ای از مایکرافت به شرلوک هولمز می رسد و در آن به شرلوک هولمز توضیح می دهد که آن زن، در ژاپن زندگی می کند و چندی پیش توسط نیروهای انگلیسی اینتلجنس سرویس در ژاپن به جرم جاسوسی دستگیر شده است.

بعد از بیان داستان فیلم به بررسی کوتاهی از فیلم «زندگی خصوصی شرلوک هولمز» می پردازیم. زن ها در این فیلم کلاً نهاد و ذات پیچیده و غیر قابل اعتمادی دارند. شرلوک هولمز در جایی از فیلم دلیلی که برای غیر قابل اعتماد بودن زن ها می آورد این است که نامزدش روز قبل از ازدواج به سبب بیماری آنفلونزا از دنیا رفته است. و باید گفت که از این گونه طنزها در سراسر این فیلم، کم نیست. از سوی دیگر زن نقش اصلی این فیلم گابریلا والادُن- ، زنی است که برای رسیدن به خواست های خود شرلوک هولمز را فریب داده و بر او مسلط می شود. زنی که تا انتهای فیلم هیچکس به هویت واقعی او آگاه نمی شود. در جایی دیگر از فیلم، زنی بالرین ستاره ی باله ی دریاچه ی قو، مادام پتروا- از او درخواست ازدواج می کند و شرلوک هولمز در ابتدا با بهانه های ساده درخواست ازدواج او را رد می کند و آن گاه که اصرار زن بیشتر می شود از تمایل خود به دوستش دکتر واتسون سخن می گوید.

همان گونه که گفتیم در این فیلم، زندگی شرلوک هولمز با افسردگی به سبب نبود پرونده ای در خور همراه است و شاید همین یکی از نکاتی باشد که شرلوک هولمز را به استفاده از مواد آرام بخش تشویق می کند. هر چند دکتر واتسون مواد آرام بخش او را به شدت رقیق می کند. افزون بر این علاقه ی شرلوک هولمز به تحقیق بر روی خاکستر سیگارهای مختلف نیز فاقد اهمیت نیست؛ به ویژه این که شرلوک هولمز در چند جای این فیلم، از روی خاکستر سیگارها نوع سیگار را تعیین می کند.

روابط شرلوک هولمز و برادرش مایکرافت که در دیگر روایت های ماجراهای شرلوک هولمز دوستانه بود و تا حدود زیادی از همفکری و همکاری هم استفاده می کردند؛ در این داستان، بدل به رقابتی بین مایکرافت و زنی که از شرلوک هولمز کمک می خواهد می شود، و هر کدام بر پایه ی خواست خود، شرلوک هولمز را به سویی می کشاند و از او کمک می خواهد. در واقع شرلوک هولمز در این روایت بین نمایندگان آلمان و انگلستان در حرکت است و در نهایت اتحاد مایکرافت (نماینده ی انگلستان) و شرلوک هولمز باعث می شود تا زن (نماینده آلمان) شکست بخورد.

در واقع این داستان از سه حلقه تو در تو، تشکیل شده. حلقه اول دولت آلمان (که زن نقش اول فیلم نماینده آن است) حلقه ی دوم، دولت انگلستان (به نمایندگی مایکرافت) و حلقه ی سوم (شرلوک هولمز و دکتر واتسون). در نهایت این اتحاد حلقه های دوم و سوم است که باعث شکست حلقه ی نخست این زنجیره می شود.

نقش مثبت ملکه نیز در این فیلم قابل توجه است، گر چه ملکه ی انگلستان در این فیلم تا حدودی ساده انگار جلوه می کند. ملکه ی انگلستان در انتهای فیلم، اصرار دارد تا دولت انگلستان دست از فناوری زیر دریایی جدید خود بردارد و هنگامی که مایکرافت به او می گوید که آلمان ها در صدد ساختن یک کشتی هوایی برای جنگ با انگلستان هستند ؛ ملکه ی انگلستان این شیوه ی جنگ را ناجوانمردانه می داند و اعلام می کند که طی نامه ای از نوه اش امپراتور آلمان خواهد خواست تا وی دست از ساخت کشتی هوایی بردارد و روابط دو کشور را با جنگ از بین نبرد.

ماجرای فیلم آن قدر نزدیک به روایت های کونان دویل از شرلوک هولمز است که اگر نمی دانستم که بیلی وایلدر تنها شخصیت ها را از خالقِ شرلوک هولمز گرفته، می پنداشتم که کونان دویل نویسنده این داستان است. بازیگران نقش شرلوک هولمز رابرت استفانس - و دکتر واتسون کالین بلکلی- به خوبی از عهده نقش های خود برآمدند و شخصیتی باور پذیر از شرلوک هولمز و دکتر واتسون ارائه دادند.

رابرت استفانس زاده ی 14 جولای 1931 در بریستول انگلستان ، که در فیلم «زندگی خصوصی شرلوک هولمز» در نقش کارآگاه نامدار جهان بازی می کرد. وی در 84 فیلم به بازی پرداخت و تهیه کنندگی یک فیلم را نیز بر عهده داشت. او در 12 نوامبر 1995 بدرود حیات گفت.

لیست فیلم های رابرت استفانس

فیلمنامه این اثر را بیلی وایلدر با همکاری ی. ا. ل. دیاموند نگاشته و کارگردانی آن را هم خود به خوبی به انجام رسانده. داستان پیچیدگی های خاص خود را دارد اما از پیچیدگی های فیلمبرداری و کارگردانی خبری نیست.

ماجراهای این فیلم را شاید بتوان تا حدودی نزدیک به داستان «سگ باسکرویل» دانست. در هر دو هیولایی وجود دارد که مردم را می ترساند با این تفاوت که هیولای سگ باسکرویل یک حیوان درنده ی طبیعی است و هیولای این فیلم، اژدهایی است ساخته دست بشر، ولی این هر دو هیولا هولناکند و کشنده.

این فیلم را می توانید در میان DVD های زیرنویس شده، بیابید و ببینید.

آرش اشایی

منابع و مآخذ

1- تاثیر کار فیلمنامه نویسان بر آثار فیلمسازان مولف 8 بیلی وایلدر ماهنامه فیلم شماره 60 بهمن 1366. صص 34 تا 35 و 73.

2- زندگی و آثار بیلی وایلدر ماهنامه فیلم سال 10 شماره 121 فروردین 1371 صص 78 و 79.

3- گفتگویی تازه با بیلی وایلدر ؛ وایلدر، هنوز زنده و محکم گفتگو از کریس کلمبوس سال 5 شماره 54 - نیمه دوم شهریور 1366 صص 27 تا 29.

4- آشنایی با پلیسی نویسان جهان / آرتور کونان دویل خالق شرلوک هولمز نویسنده علی رضا افشاری مجله ادبیات داستانی شماره 50 بهار 1378 صص 40 تا 43.

5- نگاهی به سریال شرلوک هولمز به مناسبت پخش مجدد از شبکه (3): شرلوک هولمز؛ اسطوره ی کارآگاهان جهان مهدی فلاح صابر مجله نقد سینما شماره 47 مهر 1386. ص 49

6- سایت Imdb

7- و سایت ها ی دیگر.

شناسنامه فیلم

عنوان اصلی فیلم: The Private Life of Sherlock Holmes

عنوان فارسی فیلم: زندگی خصوصی شرلوک هولمز

فیلمنامه نویسان: آرتور کونان دویل (شخصیت ها)

ی. ا . ل. دیاموند (فیلمنامه)

بیلی وایلدر (فیلمنامه)

کارگردان: بیلی وایلدر

بازیگران: رابرت استفانس ، کالین بلکلی ، ژنِه ویو پیچ ، کرییستوفر لی، تامارا تومانووا ، ایرنه هندل ، موری مورن

تدوین: ارنست والتر

محصول 1970 انگلستان



1- 2- آشنایی با پلیسی نویسان جهان – 1 آرتور کونان دویل – علیرضا افشاری – ادبیات داستانی – بهار 1378 – شماره 50 – صفحه 41.

نگاهی به مستند «تنها در تهران« ساخته پیروز کلانتری (سینمای مستند



فیلم مستند شخصیت نگار، نوعی از مستند است؛ که موضوع اصلی و بُن مایه بنیادین آن چیزی نیست جز یک انسان، که هم می تواند زنده باشد، هم مرده؛ شخصیت مورد پردازش را هم، اعم از مرده یا زنده را می توان در یک طبقه بندی کلی به 2 دستة زیر تقسیم نمود:

الف) شخصیت های مشهور

ب) شخصیت های معمولی که انگار اصلاً لازم نیست تا انسانی باشند شهره. آنها
می توانند آدمهایی ساده باشند، از اطراف و اکناف ما، تا با غور کردن در ایشان؛ بتوانیم مثلاً به اوضاع اجتماعی، اقتصادی و حتی رفتار شناسی اجتماعی زمان آن شخصیت پی برده و شناختی نسبی نسبت به دوره و زمان شخصیت مورد بحث پیدا کنیم.

البته این نکته قابل ذکر است که به این دسته از افراد - شخصیت های معمولی- خیلی کمتر توسط فیلمسازان مستند پرداخته شده، در حالی که نقش بسیار مهم بررسی این قشر از اجتماع برای ثبت شدن رفتارهای یک طبقه، یا یک ردة شغلی و هزاران نکته دیگر برای هیچ کس پوشیده نیست.

و اما شخصیت های مشهور که به دور از جانبداری های اخلاقی به 2 دستة مثبت و منفی تقسیم می شوند؛ و البته در این رابطه، فیلمهای زیادی از شخصیت های مختلف فرهنگی، هنری، سیاسی، علمی، تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، ورزشی و غیره هم ساخته شده است.


حال با وجود طبقه بندی فوق این مسئله مطرح است که آیا شخصیت مشهور مورد نظر فیلمساز چه مثبت و چه منفی، البته باز ذکر می کنم بدون طبقه بندی اخلاقی، در قید حیات است یا خیر.

و باز این سئوال و هزاران سئوال دیگر که آیا فیلمساز تا چه حد و اندازه می تواند، مثلاً به یک شخصیت سیاسی زنده و هم عصر با خود نزدیک شود، تا چه حد
می تواند همة مسائل را در مورد او بازگو کند و اینکه فیلمساز در چه جامعه و در
چه شرایطی زندگی می کند هم شرطی است، مهم. ما آدمی مثل هیتلر را فرض می گیریم و فیلمهایی که در رابطه با او ساخته شده، ولی در کدامیک از فیلمها، شخص «هیتلر» یا حتی سیاستمداران بزرگ دیگر با فیلمساز، راحت و بدون مراتب خاص و ویژه به گفتگو نشسته اند و البته می دانیم از این دست نمونه ها بسیار معدود است، به نمونه فیلم مستندی که الیور استون از فیدل کاستدو ساخته و نمونه های دیگر.

و حتی گاه ما تأثیر این گونه از مستندها را بر شخص مشهور موضوع شده و هم عصر با فیلمساز می بینیم، به نمونه فیلم مستندی که از نقاش آمریکائی «جکسون پولاک» ساخته شده، و پولاک بعد از دیدن فیلم، کار و نقاشی های خود را آثاری
بی ارزش و بی مایه دید و گویا این فیلم چشم سومی شده بود، یا شاید راهگشایی تا مسیر و نگاهی نو را برای جکسون پولاک به ارمغان آورد.

از سوی دیگر شخصیت های منفی هم عصر با فیلمساز، که پرداخت به آنها این سئوال را در ذهن ایجاد می کند که تا چه اندازه ساخت چنین فیلمی برای فیلمساز، شدنی است و هزاران مشکل و سئوال که در بحث ما جایی برای بازگو کردن آنها نیست و این خود چالشی است که مستند ساز شخصیت نگار با آن رو به روست.

همانطور که قبلاً گفتیم شخصیت ها یا در قید حیات هستند و یا دیگر در زمان زندگی فیلمساز زنده نیستند. در هر دو مورد فیلمساز، نیازمند یک سری منابع است، که این منابع عبارتند از منابع نوشتاری از جمله کتاب، مقالات، روزنامه ها، اسناد،

مصاحبه های نوشتاری و هر منبع نوشتاری دیگر که در راستای معرفی موضوع مورد بحث توسط فیلمساز مورد نیاز و مهم باشند و دیگری منابع تصویری است، از جمله عکس، اسلاید، نقاشی، فیلم و غیره. بنابراین در رابطه با شخصیت هایی که به لحاظ زمان به گنجینة تاریخ پیوسته اند و از نظر زمانی قبل از اختراع سینما و عکاسی می زیسته اند؛ کار برای فیلمساز در راستای یافتن و ارائه منابع تصویری از شخصیت، بسی سخت و دشوار بود، و شاید منبع تصویری او نقاشی و یا طراحی باشد، بر دیواری، یا بر برگه ی کتابی یا سفرنامه ای؛ که البته از تکنولوژی و نرم افزارهای جدید در سینما نباید غافل بود که خود تا حدی بخشی از مشکل مورد نظر را برطرف می کند؛ از طریق بازسازی ها و هزاران جلوه ی تصویری خاص دیگر. و اما موضوع بحث ما بعد از این مقدمة کوتاه فیلم تنها در تهران است ساختة پیروز کلانتری به سال 1377.

این فیلم یک فیلم شخصیت نگاری است در مورد بازیگر زنی به نام «بهناز جعفری» در زمانی که او- «بهناز جعفری»- 24 ساله است و به لحاظ شهرت در بازیگری چندان مطرح نیست و تازه در ابتدای مسیر پیشرفت و مشغول به انجام پروژة پایان نامة مقطع کارشناسی است.

فیلم با نمای متوسط از «بهناز جعفری» در یک آتیله عکاسی شروع می شود، گفتگوی او با عکاس کم کم بهناز جعفری را که بعد کودک او قوی است معرفی می کند.

«بهناز، خطاب به عکاس می گوید: «آقای ناجی یک عکس 18 سالة معصوم کوچولو» انگار 18 سالگی بهترین و شادترین لحظة زندگی است از نگاه او، و فیلمساز با آغاز کردن فیلم به این شکل، یعنی در یک آتلیه عکاسی نوعی ثبت شدن و فیکس شدن این مقطع زمانی از زندگی «بهناز جعفری» را که قرار است مثل یک عکس در گنجینة تاریخی سینمای مستند کشور باقی بماند، به بیننده ارائه می کند.

نریشن بر روی «بهناز جعفری» در حالی که او مقابل دوربین، حالت های گوناگون
می گیرد شروع می شود و به ا ین شکل شخصیت به بیننده معرفی می شود:

«بهناز جعفری 24 ساله متولد تهران، رشته ادبیات نمایشی را گذارنده و در تدارک نوشتن پایان نامه اش دربارة زن در آثار استرینبرگ است. تنها فرزند یک خانوادة کم عمر، 5 ساله بود که پدرش از خانواده جدا شد و 3 سال پیش مادرش را از دست داد او حالا تنها است و در برنامه های تلویزیونی و فیلم ها بازی می کند و زندگیش را از این راه می گذارند.»

به این شکل ما شمه ای کلی دریافت می کنیم، از دختری که تنها زندگی می کند و علت تنهایی را فیلمساز به سادگی برای بیننده بازگو می کند؛ بدون زیاده گویی و در ایجاز کامل در قالب چند کلمه.

در ادامه می بینیم که «بهناز جعفری» به آقای «ناجی»- عکاس- می گوید:

«این عکس را برای خودم بگیر می خوام خودم باشه» و باز تأکید که عکس سیاه و سفید گرفته شود. حال خنده از چهره ی او رخت بربسته و این تصویر، روی دیگری از شخصیت مورد نظر- «بهناز جعفری»- را برای ما نمایان می کند؛ اندوه و بازخوردی از تنهایی پررنگ در زندگی «بهناز جعفری».

او- «بهناز جعفری»- ، دختری که تازه شروع به نقش آفرینی جلوی دوربین های تلویزیونی کرده، کمی مرا به این اندیشه فرو می برد که تا چه اندازه در این فیلم در مقابل دوربین پیروز کلانتری خود «بهناز جعفری» است. بدون ایفا نقشی و یا فرو رفتن او در قالبی.

البته باید این نکته را متذکر شد که ما در این فیلم ما، تا اندازه ای لایه ی ظاهری زندگی بهناز جعفری را می بینیم و فیلمساز هم، تلاشی نکرده یا نخواسته، تا به نکات و ظرایف زندگی خصوصی «بهناز جعفری» رسوخ کند، فیلمساز خود به عنوان یک مشاهده گر بیرونی شخصیت را دنبال می کند، و فقط در شروع فیلم نریشنی جهت معرفی شخصیت ارائه می کند، که از بیرون به فیلم وارد شده ولی در بقیة فیلم خود شخصیت، مَن راوی است و برای دوربین درد و دل می کند تا از طریق گفتگوها بیشتر ما را با خود همراه سازد و شناختی کلی از خود به ما ارائه دهد.

بعد از آتلیه عکاسی نام فیلم در بک گراند سیاه پدیدار می شود و سپس «بهناز جعفری» دیده می شود، در خودرویی کنار پنجره نشسته و دست چپ را از پنجره بیرون آورده، این تصویر و لطافتی که در حسن غالب صحنه دیده می شود، خط ربطی می شود، برای رسیدن به محل کار «بهناز جعفری»، کلاس آموزش تئاتر به دختران نوجوان.

فیلمساز در تصویر سازی زندگی «بهناز جعفری» سعی بر این داشته تا به سادگی با نگاه از دریچه ی دوربین به لحاظ فرم، کادر و نور به نوعی، نگاه ناظری بی دخل و تصرف را ارائه دهد.

نمای اتوبوس، باز خط ربط بعدی فیلم برای جا به جایی «بهناز جعفری» به منزل شخصی خودش می شود، و می بینیم فیلمساز سعی می کند در مسیر حرکت با او لحظه ای از وی غافل نشود. او- «بهناز جعفری»- وارد خانه می شود، نامه ایی پشت در است، آن را برداشته از پله ها بالا می رود. و باز من راوی داستان؛ از زبان خود دلیل تنها زندگی کردنش را در یک خانة 90 متری اجاره ای بازگو می کند، این که هم اتاقی او برای ادامه تحصیل به هند رفته و غیره.

صحنة زیبایی که در این سکانس قابل توجه است، وارد کردن شخص سوم است از طریق صدا، که گویا نویسندة نامه است و انگار همان هم اتاقی بهناز، که این بار جای دروبین نشسته، پشت در اتاق خواب بهناز، و او را صدا می کند و به این بهانه دوربین وارد اتاق می شود، انگار اینجاست که دوربین اجازة ورود پیدا می کند.

چون حریم، حریم شخصی تری است و دوربین برای ورود به اتاق خواب اجازه
می خواهد و فیلمساز، بهانه ی زیبایی ارائه می کند برای وارد شدن به اتاق خواب و از این طریق حضوری زنده می دهد به نویسندة نامه.

بهناز جعفری سپس از کودکی اش می گوید، عکس دوران کودکی را نشان می دهد، پدری که علامت ضربدر قرمز روی عکسش خرده شده، و مادری که بهناز جعفری از او با اندوه یاد می کند، در مقابل حس بی تفاوتی که نسبت به پدر را ارائه می دهد. پدری که در 5 سالگی خانواده را ترک کرده و از آنها جدا شده.

در صحنة بعدی بهناز عکس دختر بچه ای را در دست گرفته و می گوید:

«این بَچَمِه، ولی بابا نداره». گویا تمامی دوران بدون پدر بودن خود اوست انگار همه چیز در این اتاق برگشتی است به کودکی «بهناز» و فیلمساز توانسته در کمترین توضیح، شخصیت را معرفی کند و ابعاد روانشناختی او را روشن سازد.

او- «بهناز جعفری»- از میزان درآمدش، بی کاری هایش، تنهائی هایش، مشغول شدنش به کاری غیر از بازیگری برای در آوردن مخارج زندگی حرف می زند و اینها در حین پرسه زدن بهناز در آشپزخانه گفته می شود و این نکته قابل توجه است که دوربین حس غریبه بودن را در وی ایجاد نکرده است.

کمی پیشتر می رویم، سکانس تریا، بهناز و 2 دوست دیگرش که نمایندگانی هستند از جامعة زن ایرانی، دختر مجردی که در خانة پدری است و تمام تلاشش را راستای پیشرفت است در کار و در تحصیل تا قبل از ازدواج، او ازدواج را یک مانع
می داند که دیگر به او اجازة پیشرفت نمی دهد؛ همچنین گوشزد هم می کند که باید تابع فرامین و مقررات خانة پدری باشد.

دوم، زن متأهلی است که یک فرزند دارد و خانه دار است و خودش را به نوعی فنا شده در خانواده می بینید و بچه را عاملی برای عدم توانایی در قبول کار بیرون از منزل می داند با وجود تحصیلات عالی، و بهناز جعفری دختری که مجرد است و تنها زندگی می کند؛ او هم از شرایط موجود راضی نیست.

در این سکانس چیزی که وجود دارد، نگاه یک جانبه ای است که در سکانس موج
می زند و این سئوال مطرح می شود که چرا زن جامعة ما، کانون خانواده و ازدواج را مانعی می بیند، برای رشد کردن، برای پیش رفتن، و کمتر احساسِ شادی می کند، از رسیدن به مقطع دیگری از زندگی و مسئولیت مادر بودن و همسر بودن. آیا این آگاهی یافتن زن است از حق و حقوقی که او احساس کرده از او ضایع شده یا یک برداشت اشتباه و خطا است و یک انحراف ذهنی نسبت به کانون خانواده.

این بحث، بحثی مفصل و اساسی است و فیلمساز هم در این سکانس چیزی بیش از این چیدمان ذهنی به بیننده ارائه نمی دهد. ولی تربیت دادن این سکانس خود القاء کنندة ذهنیت عمومی جامعة زن تحصیل کرده ایرانی است، که خطا یا درست بودنش جای بحث و بررسی بیشتری دارد.

«بهناز جعفری» در این سکانس خودش را از دو دوست دیگر متفاوت می داند و تنها راه حل مشکل خودش را دانستن می داند، در حالی که در جایی دیگر در فیلم گفته که از دانستن می گریزد. او می گوید: «نه اخبار گوش می دهم نه کتاب می خوانم، چون فکرم را مشغول می کند و ممکن است یک سال به آن فکر بکنم».

این گفته، از یک سو حساسیت روحی اش را نمایان می کند و از سوی دیگر گریز از اندیشیدن، دانستن و فهمیدن جامعه که لازمة روح خلاق یک هنرمند است.

در صحنه ای دیگر متنی از نمایشنامه ای خوانده می شود و اینجا باز نقش منفی و نوع نگاه یک مرد در ارائه عشق و علاقه نسبت به زن بیان می شود و این بار این صحنه که گویا زیاده گویی فیلمساز است و بزرگ نمایی قضیة مرد بودن و زن بودن که کمی صحنه را از نظر من نچسب و شعار زده کرده است.

«بهناز جعفری» براساس تصاویری که ارائه می شود توسط فیلمساز؛ در یک نقطه ی گذار است. نمی داند باید ازدواج بکند یا نکند، خواستگار پیشنهادی را با نوع رفتارش پس می زند و این را پای این می گذارد که دوست دارد خودش باشد، و حتی گاهی در این خود بودن اغراق می کند، در صحنة دیگری که برای تست بازی مراجعه می کند از اینکه باید انتخاب شود گلایه دارد از این که هر چه گفته می شود باید بپذیرد، تا بتواند یک نقش بگیرد، گلایه دارد و این به زیبایی در سکانس پایانی فیلم دیده می شود.

صحنه عاطفی که بهناز به گریه می افتد و انگار صدای خفه شده در گلو و اندوه و گلایه او است از زندگی که بی پروا در این صحنه بیرون ریخته می شود و می گوید:

«هر چی باب میل خودت نیست، اینکه باید خودتو تطبیق بدی با همه چیز»

و این چیزی نیست، جز ذهن گریز جوی انسان از قید و بندهایی که هنجارهای اجتماعی تو را مجبور به پذیرفتن آنها می کند. اینکه در طول فیلم «بهناز» می گوید دوست دارد راحت باشد، وقتی توی خیابان راه می رود دوست دارد هر حرکتی را که شاید در ذهن عمومی جامعه پسندیده نیست انجام بدهد، ولی، شناخته شدنش توسط مردم او را در قالب دیگری می ریزد، خود نمونه ای است از حس گریز که خود بحثی است مفصل به لحاظ روانشناختی.

بعد از صحنه ی گریستن بهناز؛ فیلمساز باز روح بی پروای پر شر و شور «بهناز» را در قاب چند تصویر از او، که در حال گرفتن حالتهای مختلف جلوی دوربین است به بیننده نشان می دهد. صدای بهناز جعفری که می گوید:

«دلم می خواد آروم بگیرم. دوست دارم اونهایی که دوستشان دارم دوستم داشته باشند. گاهی مواقع هم یک گوشی گیر می آرم و می گم، این منم بهناز جعفری 24 ساله متولد تهران فرزند ...»

و تصویر با حرکت به سمت بالا از روی یک ماشین در خیابان، شهر شلوغ تهران را در قاب می گیرد و با معرفی مجدد «بهناز جعفری» که این بار از زبان خود «بهناز» شنیده می شود، فیلم سرانجام، پایان می پذیرد.

شهلا تاجیک

شناسنامه ی فیلم «تنها در تهران»

نویسنده و کارگردان: پیروز کلانتری

بهناز: بهناز جعفری

مدیر تصویربرداری: مرتضی پورصمدی

تدوین: مصطفی خرقه پوش

صدابردار: عباس رستگارپور

مدیر تولید: ناهید رضایی

تهیه کنندگان: شرکت فیلمسازی دید - پیروز کلانتری

تولید- 1377

مدت زمان 24 دقیقه