ایران نمایش نو

سایتی پیرامون نمایش- سینما و دیگر هنرها

ایران نمایش نو

سایتی پیرامون نمایش- سینما و دیگر هنرها

نگاهی به فیلم نفوذی ساخته مایکل مان (سینمای خانگی)

یکی دیکر از فیلم های «مایکل مان»، کارگردان فیلم «مخمصه»؛ اثری است، با نام «نفوذی» محصول سال 1999 ، آمریکا؛ که حقیقتاً می تواند مخاطب خاص و عام را، برای گذراندن یکی – دو ساعتِ لذت بخش، یاری کند.

حال دلایلم برای گفته ی بالا را اگر بخواهید، با بررسی چگونگی اجزای اصلی تشکیل دهنده ی فیلم، برایتان بازگو می کنم.

فیلمنامه: فیلمنامه ی این فیلم، روایتی است از درگیری انسان هایی که برای افشای حقیقت در مقابل سرمایه داران و قدرت گرایانی که از زد و بندها و نشاندن روابط به جای ضوابط، در جهت منافع خویش استفاده می کنند.

مسأله ای که در تاریخ دیده نشده. بلکه بارها و بارها و در هر قومی شاهد آن بوده ایم.

از محتوا که بگذریم، چگونگی این روایت، خود مطلبی است در خور توجه، به عنوان مثال در شخصیت پردازی این فیلمنامه، نویسنده با استفاده از فویل (Foil) یا به عبارتی پیش فرض ها و مقدماتی را در جریان فیلم به شما، ارائه می کند تا شما با شناخت بیشتری نسبت به شخصیت ها فیلم را ببینید و حرکات و افعال کاراکتر، در طول فیلم، برای شما (با توجه به شناخت قبلی) باور پذیر بوده و تعجب بر انگیز نباشد. از دیگر ویژگی های این فیلمنامه، سادگی و راحت بودن روایت است. به این معنا، که نویسنده، خود را درگیر چون و چراهای بی مورد نکرده، و با اتکاء به شناخت کاملی که از شخصیت ها داستانش داشته، روایت را به دست آنها سپرده، تا اثرش، درگیر مسائلی چون واکنش های ساختگی و غیرقابل باور و استفاده نابجا از عنصر اتفاق (که به شدت روایت را سطحی و دم دستی می کند) نشود.

به همین دلایل، در این فیلم، شما با روایتی، روان، زیبا و دارای گره و تعلیق هایی درست و به جا روبرو می شوید و لازم به ذکر این نکته نیست که همین عوامل، می تواند یک طرح خام را به اثری جذاب و دیدنی تبدیل کند.

اما چگونگی پیاده سازی این فیلمنامه، بر روی پرده ی سینما یا به عبارتی کارگردانی اثر، نیز خود مقوله ای است که نقشی اساسی و مکمل در هر روایت ایفاء می کند.

از ویژگی های کارگردانی این فیلم، می توانم از تاثیر میزانسن ها و دکوپاژ کارگردان بر روی اثر شروع کنم. میزانسن های «مایکل مان» در این فیلم، تا حدودی با میزانسن های فیلم «مخمصه» متفاوت است، میزانسن های پر حرکت و پیچیده ای که هر لحظه در تعامل با احساس و درون مایه ی حاکم بر صحنه، محتوای روایت را برای شما ملموس تر می کند؛ در فیلم نفوذی نسبت به موضوع فیلم متفاوت شده. به نوعی دیگر، اما باز هم در تعامل با محتوا، یاری رسان، روایت هرچه بهتر اثر می شود.

از دیگر زیبایی های این فیلم، باید به بازی بسیار قوی «آل پاچینو» در نقش یک تهیه کننده ی متعهد تلویزیونی، و هنرنمایی «راسل کرو» در نقش دکتر شیمیدانی که به دلایلی، خود و خانواده اش را در معرض مرگ می بیند، بسیار دیدنی و باورپذیر است، ضمناً ترکیب «پاچینو» و «کرو»، در این فیلم، زوج خوبی را به نمایش می گذارد تا شما، هر چه بیشتر درگیر و مجذوب کار شوید.

در آخر نیز شناسنامه ی این اثر را خواهید دید، شناسنامه ای که تک تک افراد تشکیل دهنده ی آن، نقش خود را به خوبی ایفاء کرده اند.

البته باید بگویم که صحت نوشته ها و مطالبی که در این متن با آن مواجه شدید را، فقط با دیدن این فیلم درک خواهید کرد.

سروش بیدار


عنوان اصلی فیلم: The Insider

عنوان فیلم به فارسی: نفوذی

کارگردان: مایکل مان

فیلمنامه: ماری برنر (مقاله)

              اریک روث و مایکل مان (فیلمنامه)

بازیگران: آل پاچینو - راسل کرو - کریستوفر پالمر - دینا ونتورا - فیلیپ بیکر هال

تدوین: ویلیام گلدن برگ - دیوید راسن بلوم - پل رابل

محصول: آمریکا 1999

نود دقیقه هیجان (نگاهی به فیلم ۸۸ دقیقه) (سینمای خانگی )

نود دقیقه هیجان (نگاهی به فیلم 88 دقیقه)

روانشناسی و پرداختن به ساختار پیچیده ی روان انسان، محوری است که اتفاقات فیلم هشتاد و هشت دقیقه، حول آن می چرخد.

حالا یک داستان پلیسی پر از گره و تعلیق های مهیج، وقتی با آن ادغام شود، حداقل برای طرفداران فیلم های مهیج، لحظات خوبی را به همراه خواهد داشت.

فنون و ویژگی هایی که در این فیلم، برای نشاندن مخاطب، در برابر پرده ی سینما، یا صفحه ی تلویزیون به کار رفته، بسیار است، که در این جا به مهمترین آنها اشاره خواهم کرد. در فیلمنامه ی این اثر، از همان ابتدا، گرهی اصلی ایجاد می شود، که تا پایان فیلم، ذهن شما به شدت برای حل کردن آن، درگیر می شود. آن گره فهمیدن هویت شخصی است که دکتر گِرَم با بازی «آل پاچینو» را تهدید به مرگ می کند.

در طول فیلم، شاید شما به همه ی اطرافیان و حتی همه ی شخصیت های فیلم شک کنید، اما هیچگاه، این خلاف یا درست بودن حدس شما، برایتان مشخص نمی شود، تا مدام با اثر درگیر بمانید. این تعلیق های دمادم از بزرگترین ویژگی های فیلمنامه است.

اما کارگردانی خوب اثر، با میزانسن های سریع و پرحرکت و دکوپاژی هم سو با فضای مهیج داستان، که پرحرکت و بیشتر با نماهای بسته تنظیم شده، در تهییج شما، بسیار اثرگذار و موثر است.

از دیگر ویژگی های این اثر، می توان به بازی درونی و درگیرانه ی آل پاچینو اشاره کرد. بازی بسیار دیدنی و مثل همیشه متفاوت با دیگر نقش های او که به واقع با حرکات و نوع نمایشش، از یک دکتر روانشناسِ تبهکاران و مجرمان، سازندگان فیلم را در ارائه ی فیلمی زیبا یاری رسان می شود.

اما یکی دیگر از اجزای مهم و تاثیرگذار این فیلم، موسیقی آن است، موسیقیی که در هر نما، و موازی با احساس غالب بر صحنه، در زیبایی روایت تاثیر غیر قابل انکاری دارد.

اما از دیگر ابزاری که در روایت سراسر هیجان این فیلم نقش کوچکی ندارد، تدوین این اثر است، تدوینی که همواره با ضرباهنگی تند، کشش و جذابیت فیلم را در ذهن مخاطب افزایش می دهد.

همچنین استفاده کوتاه (شاید در حد چند فریم) از نماها، به عنوان فلاش بک یا بازگشت به گذشته، خود در تفهیم روایت و گره گشایی داستان برای مخاطب بسیار تاثیرگذار است.

در آخر باید به فیلمبرداری اثر اشاره کنم. در این فیلم فیلمبرداری نیز، مانند تمامی اجزای آن کاملاً در خدمت روایت است، به این صورت که شما اکثر تصاویری که در صحنه های پرالتهاب می بینید، غالباً سردست و با استفاده از اِستادی کم و در کل پرحرکت هستند.

قاب بندی نماها، از لحاظ زیبایی شناختی دارای فرم و تاثیرگذاری هستند. دید مثل دیگر اجزای فیلم که همگی دست به دست هم داده اند، تا ساعات خوبی را برای مخاطب فراهم کنند.

سروش بیدار


شناسنامه:

نام فیلم: ۸۸ دقیقه

کارگردان: جان آونت

فیلمنامه نویس: گری اسکات تامپسون

بازیگران: آل پاچینو - آلیسیا ویت - لیلی سوبیسکی - امی برنمن - ویلیام فورسایت

تدوین: پیتر ا. برگر

محصول: آمریکا - آلمان - کانادا

سال تولید: ۲۰۰۷


نسخه ای مدرن از داستانهای کهن ایرانی (نقد و بررسی سگ کشی)(سینمای داستان

نسخه ای مدرن از داستانهای کهن ایرانی  (نقد و بررسی سگ کشی)

درباره ی فیلمی می خواهم بنویسم، که پس از ده سال سکوت هنری بهرام بیضایی، ساخته شد؛ یعنی (به غیر از دو فیلم کوتاه ) نهمین اثر بلند ایشان «سگ کشی» .

پر واضح است که صحبت در مورد چنین اثری، به علت وجود عناصر مهم و زیبای تشکیل دهنده ی فیلم، که در هم تنیده نیز هستند؛ امر راحتی نیست. اما از آنجا که مفهوم کل روایت، پس از دیدن فیلم، مهمترین نکته ی نشسته در ذهن من بود، پرداختن به فیلمنامه و زیرساخت های فنی و معنایی آن را یکی از بهترین نقاط برای آغاز این نوشته می  دانم.

فیلمنامه ی این اثر، برخلاف نسبت هایی که به بهرام بیضایی، مبنی بر وجود رگه های تند فیمینیستی در آثار ایشان داده می شود؛ روایتی است که در آن، هم شخصیت مثبت زن دیده می شود، هم شخصیتی خاکستری از زن که بری از اشتباه  و گناه نیست.

انگار این نوشته از توضیح در مورد شخصیت ابتدا گرفت، پس سعی می کنم که به طور کامل، این مقوله را، کالبد شکافی کنم. شخصیت پردازی در این فیلمنامه مثل کلیه ی آثار این فیلمساز، (چه کتاب، چه نمایش، و چه فیلم) از خلق تیپ های سطحی و رو، خالی است و هر شخصیت موجود در اثر، به اندازه ای که بافت دراماتیک اثر می طلبد، بارقه های شخصیتی منحصر به فرد خود را بروز می دهد. البته ناگفته نماند که یکی از زیبایی های شخصیت پردازی، در فیلمنامه سگ کشی، برای من این بود که دیدن رفتار، طرز فکر و کلاً درونیات هر کدام از شخصیت های فیلم ، تصویر برخی از انسان ها، با خصوصیات مشابه (که در پیرامون خود می شناسم) را در ذهنم تداعی می کند، گویی در برخی موارد، شخصیت ها وجهی نمادین یافته تا قشری خاص از جامعه، مد نظر من مخاطب قرار گیرد. مثل قشر بساز و بفروش.

از دیگر نکات برجسته در فیلمنامه، فنونی است که در روایت به کار می رود مثل «فاصله گذاری». زمانی که شما در حال دیدن فیلم هستید، و شاید بعضی اوقات حتی دچار هم ذات پنداری با شخصیت فیلم می شوید، بیضایی با فاصله گذاری های معروف خود، که می شود گفت، با غور در ادبیات کهن و تسلطی که بر شبیه خوانی دارد شکل گرفته. تا از درون رگه ی خرد پردازی و نگاه عقلانی ترا، آگاه کند که بدانی فقط در حال دیدن یک فیلم هستی.

اگر بخواهید بارز ترین نمونه ی این فن روایی را ببینید، باید فیلم «مسافران» را که با این گفته ی «هما روستا» : «ما به تهران می ریم، اما هیچ کدام به تهران نمی رسیم. همگی می میریم.» آغاز می شود، از موسسات تصویری (کلوپ های ویدئویی)، تهیه کرده و ببینید.

از دیگر ویژگی های روایت فیلمنامه، که باز ریشه در شناخت زیاد بیضایی از داستان ها و روایات کهن دارد، روشی است خاص، که اگر بخواهم توضیح بدهم، باید بگویم؛ این شیوه، بسیار نزدیک به داستان های کهن می باشد، به عبارتی روایت قصه در قصه ای، که یک شخصیت واحد (گلرخ کمالی) را در تمامی سطوح روایت می بینیم، گویی هر صحنه برای خود داستانی مجزاست، که در تمامی آنها حضور شخصیت اصلی برجسته است.

همچنین در صحنه ای که طلبکاران ناصر معاصر به مخاطب معرفی می شوند، گویی بهرام بیضایی گوشه نگاهی به داستان در داستان های هزار و یک شب داشته، اما با این تفاوت که در این جا، روایت قصه در قصه، جای خود را به روایت (لوکیشن در لوکیشن) جایگاه در جایگاه داده است، که در آثار دیگر او نیز، شاهد این نوع روایت بوده ایم. در حقیقت نسخه ای به روز شده و نوین از همان سبک روایت هزار و یک شب.

اما در خلال این روایت ، و در هنگام دیدن فیلم، توجهم به مفهومی درونی از اثر جلب شد، که آن را یکی از جوانب مهم معنایی این فیلم، احساس کردم؛ دقت به فرهنگ بساز و بفروش، و نگاه مادی و منفعت طلبی که در جامعه مشغول گسترش است، و شاید متوجه کردن مخاطب به پسامدهایی که این نوع نگاه با توجه نکردن به زیر ساخت های اصلی و درست، نبودِ کیفیت اندیشی مداوم و سودنگری صرف، به وجود می آورد از مفاهیم اصلی فیلم، و حقیقتی تلخ برای من بود.

جالب این جاست، که انگار این حقیقت تلخ را فیلمبردار اثر «اصغر رفیعی جم» که یکی از فیلمبرداران خوب و صاحب نام کشور است، احساس کرده بود. نورپردازی «لو لایت» ، نماهای بیشتر سر بالا، حرکات بسیار پیچیده ی تصویر (که البته به میزانسن کارگردان هم مربوط می شود که بعدتر به شکل کامل توضیح خواهم داد.) حفظ تداوم در کادر درست و استرلیزه بازیگران و به عبارتی دنبال کردن سوژه ها در نماهای بلند، خود دال بر این موضوع بود. تا حدی که می توان، این اثر را یک فیلم «نوآر» ایرانی دانست. از دیگر ویژگی فیلمبرداری این است که نماها و رنگ ها آن چنان شیک نیست ولی با این حال تصاویر شارپ و کاملاً واضح است، البته نه روی پرده های غیر استاندارد و بدی که در این کشور کم هم نیستند.

اما قرار شد که در مورد کارگردانی این اثر توضیح بدهم؛ در ابتدا به همان حرکات پیچیده تصویر و یا به عبارتی میزانسن های گفته شده اشاره می کنم، حرکات بسیار پیچیده که هم در حرکت تصویر به چشم می آید و هم در حرکت بودن مداوم بازیگران، که هم دارای زیبایی هارمونیک و خاصی بوده و هم در نماهای بلند نقش تقطیع نما و ایجاد تصویرهای متنوع، برای جلوگیری از خستگی چشم را، به خوبی ایفا می کند.(هر چند این حرکات نامتعارف نیز باشد.) در این جا باید گفت که این نوع حرکات از هر بازیگر آماتور و نوآموزی ساخته نیست، به همین دلیل است که در این فیلم ما با ویترینی از بازیگران مطرح و باسابقه ی سینما – تئاتر کشور، روبرو می شویم. و تجمع این همه بازیگر نام آشنا را در کنار هم می بینیم. البته، حضور این همه چهره فقط به این خاطر نبوده ، بلکه فراوانی نقش های مهم و نسبتاً کوتاه ولی تاثیر گذار فیلم هم مزید بر علت است، تا این اتفاق شکل بگیرد. تنوع سبک در بازی بازیگران، با توجه به خصوصیاتی که بهرام بیضایی از آنان انتظار اجرا داشته است، خود از نکات مثبت و حتی قوت فیلم است و اگر فیلم فاقد این ویژگی بود، اکثر شخصیت ها ، مثل حاجی نقدی با نقش آفرینی «داریوش ارجمند» با شخصیتی که «عنایت بخشی» آن را خلق می کند یا افرندی و سنگستانی به علت وجود شباهت های نسبی، به یکسان بودن آنها می انجامید و شاید دیگر علتی برای حضور همگی این بازیگران نبود.

با عنایت به این که «بهرام بیضایی» در سبک و سیاق نمایش کهن ایرانی – شبیه خوانی – بسیار غور کرده و اساساً این اعتقاد او که بازی در نمایش ، با بازی در سینما به طور جدی دارای تفاوت های عمده نیست. سببی است تا در فیلم شاهد میزانس ها و بازیگری بسیار نزدیک به تئاتر باشیم و این نکته برای من یکی از ویژگی های آثار «بهرام بیضایی» است، که نه تنها خستگی به همراه ندارد بلکه چشم نواز و جذاب نیز هست.

در آخر باید به تدوین اثر اشاره کنم که  دارای ضرباهنگ نسبتاً تندی است که همراه با فضا و احساس غالب بر صحنه، به طور کامل در خدمت باور پذیر سازی روایت است و این نکته را تقریباً در کلیه ی آثار این فیلمساز، به خصوص چهار اثر اخیر وی – شاید وقتی دیگر؛ باشو غریبه ای کوچک؛ مسافران و سگ کشی –  بسیار برجسته تر می توانید ببینید و از آن لذت ببرید.

اما همان طور که در ابتدای نوشته آمد، سگ کشی نهمین فیلم بلند بهرام بیضایی است. اما  در بیست و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم فجر، فیلم برگزیده ی تماشاچیان، فیلمی بود به نام «وقتی همه خوابیم» یعنی دهمین و آخرین ساخته ی بهرام بیضایی تا کنون که در اوایل امسال (اواخر فروردین و اردیبهشت سال 1388) به نمایش عموم گذاشته شد. باید بگویم که دیدن این فیلم، برای کسی که ارزش ها و زیبایی های سگ کشی و دیگر آثار این فیلمساز را شناخته و می پسندد، لذتی مخصوص به خود را خواهد داشت.

خرداد 1388

محمد مهدی داوری

 

شناسنامه فیلم

نام فیلم: سگ کشی

نویسنده و کارگردان: بهرام بیضایی

مدیر فیلمبرداری: اصغر رفیعی جم

تدوین: بهرام بیضایی

بازیگران: مژده شمسایی ، مجید مظفری، رضا کیانیان، داریوش ارجمند، حسن پورشیرازی، عنایت بخشی، کاظم افرندنیا، حبیب دهقان نسب، باقر صحرارودی، فردوس کاویانی، بهزاد فراهانی، میترا حجار ، جعفر بزرگی ، اسماعیل شنگله و ...

طراح چهره پردازی: فرهنگ معیری

صدابردار: جهانگیر میرشکاری، مهران ملکوتی

تدوین صدا: شهرزاد پویا

موسیقی: صبا خضوعی، وارتان ساهاکیان

طراح صحنه و لباس: ایرج رامین فر

سرمایه گذاران: بهرام بیضایی، بهروز هاشمیان

تهیه کننده : بهرام بیضایی

اجرای طرح: موسسه فرهنگ تماشا



1-                     1- فاصله گذاری، در شبیه خوانی که از نمایش های کهن ماست ، از اصول مهم به شمار می رود و در این نوع نمایش مدام این مطلب به مخاطبان تاکید می شود. مثلاً در آغاز شبیه خوانی روز عاشورا، بازیگر نقش شمر می گوید:  نه من شمرم، نه او بن سعد بد اختر                           نه او قاسم، نه او شهزاد علی اکبر